من زنم؟؟؟همزاد بارون؟؟؟معنی درخت و ریشه؟؟؟ هان؟؟؟؟مرسی اعتماد به نفس !!!!

منتشرشده: 16 سپتامبر 2011 در دسته‌بندی نشده

نشسته ام و دارم به این آهنگ «زن زمستون» مهرنوش گوش میدم…

عجیبه برام که هی میگه : «من زنم»

البته آهنگ بسیار زیبایی است…

اما عجیبه برایم اینکه بعضی ها این حس زن بودن را انقدر دوست دارند…

احساسات زنانه را به رخ مردها میکشند…

جنبش های حمایت از حقوق زنان به راه می اندازند…

همواره به دنبال راهی برای اثبات برتری یا تساوی زنان هستند…

یا مردهایی که با صلابت و با غلظت میگویند: ما مردیم.»مرررررررد» !!!

من همینطوری میمانم که یعنی چی؟؟؟؟

انگار که زن بودن یا مرد بودن فتح بزرگی است که خودشان این فتح را صورت داده اند…

نه عزیزم.خواب دیدی خیره.فتح بزرگ را پدر مبارک حضرتعالی انجام داده…

ولی واقعا:

الان زن و مرد بودن یا جنسیت واااااااااقعا چه اهمیتی داره؟؟؟

****

فکر کنم یا شعور من نم کشیده یا ملت کلا مغزشون بو گرفته !!!!

دیدگاه‌ها
  1. ثریا می‌گوید:

    سلام مونای محبوب…شعورت نم نکشیده فقط تو کمی زودتر از سن خودت نسبت به هم سنهات از این ایستگاه گذر کردی…زن بودن و مرد بودن تجربه ی منحصر به فرد و زیباییه…کسی که برای اولین بار کشفش کنه براش تازگی داره و میخواد پزش رو بده! اما کسی که عبور کرده دیگه کاری به این حرفها نداره…درست مثل کسی که دیگه ایرانی بودن براش مطرح نیست و صرفا انسان بودن براش ارزشمنده…یک آواز دیگه هم چند وقت پیش تو همین وبلاگ گفتی دوست داری معین خونده بود ای شب از رویای تو رنگین شده…سینه از عطر توام سنگین شده…من از هر دوی این آوازها که گفتی خیلی خوشم میاد…
    وقت کردی منو تحویل بگیر. :))))))

  2. ثریا می‌گوید:

    مونا جان باید وقت قبلی بگیری سرم شلوغه
    اما اینکه گفتم زودتر از سنت از بعضی مسائل رد شدی به نظرم واقعا همینطوره…
    اما دیروز خیلی بعد از این پستت تو دلم گفتم آهان…مونا وارد میشود! نشونه هاش
    ظاهر شد…پدر گرامی زحمتش رو کشیدن!!!!!!!! مردم از خنده….فکر میکردم تو این مدت تغییر کردی اما خداروشکر همون مونای قبلی هستی…لااقل سوزن زدن به بادهای احتمالی اطرافیانت که هنوز به قوت خودش باقیه
    ترک عادت موجب مرض است.
    استحضار دارید که انشاالله؟؟؟;)

  3. ثریا می‌گوید:

    مونا خدا بگم چیکارت کنه؟! امروز از سر کار بر میگشتم و به پست تو فکر میکردم…به نقش پدر محترم!!!! اینکه من گاهی به زن بودن خودم افتخار میکنم و تو حتی نمیتونی اینو بهم ببینی و سوزن میزنی به باد من و میگی افتخاری برات نیست و مال اون مردیه که نزدیک به سی سال پیش دفنش کردن زیر خاک…
    بعد یاد جکی افتادم که چند سال پیش شنیدم و هر کاری میکردم قیافه ی مریم مقدس به خودم بگیرم و تو خیابون آبروم نره نمیتونستم…با بدبختی خودم رو نگه داشتم اون جک اینه:
    مسابقه ای برگزار میشه و تصمیم میگیرن مردهای قومیت های مختلف رو بیارن و بهشون میمون های ماده بدن و ببینن در عرض یکسال کی میتونه اون حیوون ها رو حامله کنه…بعد از یکسال میبنن مرد عربه فقط یکبار تونسته و وقتی بهش سرکوفت میزنن و میگن تو آبروی ماها رو بردی ببین فلانی و فلانی چند تا بچه دارن و مرد عربه میگه آخه نامردها میمون نر به من انداخته بودن!!!!!!!!!
    شیطون
    خیلی با این نقش پدر محترم حال کردی ها…معلومه بدجور بهت چسبیده.
    ها ها ها :))))))))))))))

بیان دیدگاه