داشتم فکر میکردم که چرا باید از روی آتش بپرم؟؟؟
چرا رسم این است که از روی آتش بپرم.اگر بروم در آتش چه خواهد شد؟؟؟؟اگر مستقیم از وسط آتش عبور کنم نه این که از روی آن بپرم چه خواهد شد؟؟؟؟
مگر نه این است که گذشتگان به «اورادالی» اعتقاد راسخ داشتند؟؟؟
مگر نه این است که هر روز بیش از روز پیش احساس میکنم عقاید گذشتگان ریشه ای در حقیقت داشته و دارد؟
مگر نه این است که آتش یکی از چهارعناصر قدرتمند طبیعت است؟؟؟
چرا باید از رویش بپرم؟؟؟
دلم میخواهد مستقیم از وسط آن عبور کنم.
مگر سیاوش از میان آتش عبور نکرد؟؟؟
مگر آتش بر ابراهیم سرد و گلستان نشد؟؟؟
چرا برای من نشود؟
من ابراهیم نیستم.اما آتش همان آتش است.
گاهی به شعله های سرکش آتش خیره میشوم.معرکه است.چیز خاصی در آتش است.کم کم حالت خلسه ای عمیق به آدم دست میدهد.انگار که میخواهد این آتش را در دست بگیرد.
چرا در دست نمیگیرم؟؟؟؟
سوزندگی آتش مفهومی از پیش تعریف شده است.چرا نمیشود با آتش همچون آب بی پروا بود؟
چرا نمیشود مفاهیم از پیش تعریف شده را دور ریخت تا همه مفاهیم را از نو خودمان بسازیم؟؟؟
به هرچه نگاه میکنم چیز جدیدی نیست که تعریفی نداشته باشد تا من بتوانم تعریفی نو برای چیزی نو خلق کنم.
عزمم را جزم میکنم و تمام مفاهیم را به سخره میگیرم و ویران میکنم تا از نو خودم بسازمش.
دلم حالت خلسه مطلق و بی مفهومی صرف میخواهد…
چرا نمیشود؟؟؟میشود.من آدمیزادم.هرچه بگویی از من بر می آید.بیخود نیست که من اشرف مخلوقاتم.باید تفاوتی با دیگر مخلوقات بکنم دیگر.
آنروز که توانستم در فضای لایتناهی بی مفهومی غرق شوم دقیقا همان روز است که درهای جدید دیگری سوی من باز خواهد شد.همان روز است که میتوانم مفاهیم جدید را پذیرا شوم و انقدر سفت و دودستی به مفاهیمی که دیگران برایم گفته اند دلخوش نکنم.
شاید توانستم به قاف هم برسم.خدا را چه دیددی؟؟؟؟؟
***
*اورادالی=به معنای قضاوت الهی است.پیشینیان اعتقاد داشتند که اگر کسی براستی بیگناه باشد.از سخت ترین آزمایشها هم سربلند بیرون می آید بدون اینکه آسیبی به وی برسد.عبور از آتش یکی از بارزترین نمونه های اجرای اورادالی بوده است.که سیاوش که در شاهنامه از وی صحبت شده است از این آزمون سربلند بیرون آمد.
***
پی نوشت چهارشنبه سوریانه:
لطفا از استفاده اژدر و بمب چند زمانه و بمب هسته ای و بمب نوترونی و موشک در کنار گوش زنان و کودکان و پیران خود داری فرمایید.لطفا اگر قصد دارید خودتان را بکشید دیگران را در کشتن خود سهیم نکنید.من و بقیه فعلا امید به زندگی داریم .شما اگر فکر میکنید که مرگ بهتر از این زندگی است برو در گوشه ای خلوت خودت را بترکان.تازه من برایت دست هم میزنم.خودکشی هم شهامت میخواهد به هرحال.
اما در هر حال با رعایت احتیاط هرچه میتوان خودت را تخلیه کن که در این اوضاع نابسامان یک چهارشنبه سوری سراسر هیجان میتواند وسیله خوبی برای تخلیه خشم بی امان تو باشد.اما مواظب باش چون.یا میمیری و راحت میشوی یا میمانی و تا آخر عمر بدبخت میمانی.
***
پی نوشت چهارشنبه سوریانه ی یک مونای گناهی:
یکی بیاد منو ببره چهارشنبه سورییییییییییییییییییییییییییییییی.
من میخوام بشینم رو آتیش ببینم پاکم یا نه.
البته احتمالا بعدش باید تا چند ماهی به جای نشستن بایستم و موقع خوابیدن دمر بخوابم.
من میخوام برم بیرون اژدر ببینم.!!!!
نمیدانم چرا.اما دلم میخواهد بروم وسط شادی کردن مردم.دلم میخواهد زل بزنم به چشمانشان و از شادی آنها شاد شوم.
فقط امیدوارم در چشمانشان جای شادی خشم و نفرت نبینم….