این خدای نامه ای است برای خدا!!!
هرکس جنبه ندارد لطفا از خواندنش صرف نظر کند.چون من با کسی تعارف ندارم.نه با شما نه با خدای شما.اگر هم دچار پذیرش حاد افکار احمقانه مذهبی جماعت هستید بیشتر صرف نظر کنید.
دیروز از آن روزها بود که دلم میخواست تمام خدایی ات را به آتش بکشم.
خدایی که باش.خالقی که باش.هرچه هستی برای خودت هستی.
اگر فکر کرده ای من به حکم بنده بودنم سرخم میکنم سخت در اشتباهی .
میدانم که بهتر از هر کسی میدانی ام.خودت چنین گستاخ و بی پروا خلقم کرده ای.
سکوت کرده ام و خم به ابرو نیاوردم فقط به این خاطر که خودت قبل از دیروز و دیروزها پوستم را حسابی کلفت کرده ای.
سکوت کردم چون براستی اتفاقات بد تاثیر زیادی در من ندارند.که اگر داشتند الان تمام تخت پادشاهی و باید ها و نباید ها و خوب و بد و بودنت را به ویرانی میکشیدم.
ببخش که عبد عبید نمیشوم.
ببخش که حکم تعبدی برای من معنا ندارد.
ببخش که احکام تعبدی برای من حکم خودم است.
ببخش که نمیتوانم الاغ خوبی باشم برایت.
ببخش که شخصیت خودم را از یاد نمیبرم.
ببخش که نمیخواهم دیگر نشانه ای به من دهی.
ببخش که این خدایی کردنت برای من زیادی کوچک است.
ببخش که دیگر حاضر نیستم به تو اعتماد کنم.حاضر نیستم زمام امور زندگی ام را به تو سپارم.
نمیدانم برای من چرا نقش آرام پز را بازی میکنی و برای دیگران نقش زود پز را!!!!
من خدای آرام پز نمیخواهم.
ترجیح میدهم منت زودپز هندلی خودم را بکشم نه آرام پز حضور تو را.
خیلی حضورم برایت غیرقابل تحمل است؟؟؟؟
پشیمانی از خلقتم؟؟؟
مشکل توست.
اما اگر فکر کرده ای که از ترس جهنمت(!!!) یا به طمع بهشتت منتت را میکشم باید بگویم خوردن چرکاب و گنداب و میوه شجره زقوم را از منت تو را کشیدن خوشتر دارم.
***
پی نوشت:
لطفا حساب خدای خودتان را با «او» ی من قاطی نکنید.