بله.میدانم راهی که در آنم چقدر خطرناک و در عین حال شیرین است.میدانم که راهم دارد تمام جهان بینی ام را تغییر میدهد.میدانم که راهم چقدر از دنیای دیگران دورم کرده و همه چیزهایی که برایشان تلاش میکردم حالا بازی کودکانه ای بی اهمیت شده اند.
پس به تناسخ ایمان دارید.بسیار خوب.در مورد معاد جسمانی هنوز بر سر سوالم هستم.نکند شما هم ایمان دارید که معاد جسمانی افسانه ای بیش نیست؟مانند درختانی که زیر آنها نهرهایی جاریست و حوری و ..؟؟؟فراتر از این دنیا و کهکشان.!!!چه میخواهی بگویی؟از دنیایی ماورا این عالم مادی میگویی؟؟؟و این برای پس از خلقت شبیه انسان است یا پیش از آن یا در میان زندگی جدیدی در زمین؟؟؟آنچه از کامنتت درک میکنم این است که از دنیایی والاتر را میگویی که اینگونه استنباط میکنم که منظورت پس از حیات به شکل انسانها و رسیدن به درجه ای خاص از تکامل روحی است.پس سزای اعمال چه میشود؟وقتی کسی 5 بار مثلا زندگی کرده باشد آیا 5 بار عذاب میشود؟؟؟؟یا همه جمع میشود و با هم عذاب میشود یا پاداش میبیند.این کمی ناعادلانه نیست؟اما عادلانه اش اینگونه میشود بخشی از اعمال نادیده گرفته شود.که این مخالف صریح آیه قران است که هرکه به اندازه ذره ای خوبی کند سزایش را میبیند و هر که به اندازه ذره ای بدی کند هم سزایش را میبیند.یعنی این هم دروغ است؟؟؟!!!! میبینید؟تفکرات مذهبی که در کودکی آموخته ام افکارم را رها نمیکند.
پس با حلاج هم عقیده اید که انسان خداست.پس به نوعی میخواهید بگویید که ما انسانها همه خدایگونه های روی زمین هستیم.میخواهید بگویید که ما وجود مستقلی نداریم .به نوعی تکه های خدا هستیم که در زمین پراکنده شده ایم.اما این تکه ها خیلی با بدنه مادر خیلی فرق داره ها.حس میکنید که؟؟؟مگر میشود تکه ای از بدنه مادر جدا شود و خودش ساز مخالف بزند؟آیا این به معنای ضعف بدنه مادر نیست؟یا این هم حکمتی دارد؟نکته مهم این که با این اوصاف ما تقریبا در هیچ موردی هیچ گناهی نداریم.چون»تصمیمهای ما، همان تصمیمهای خداست، نیک یا شر فرقی نداره. یعنی ما اراده ی او را در زمین جاری میکنیم، یا یه همچین چیزهایی! اصلا فعلا اینطوری نگاهش کنید: چون خودش مارو ساخته، پس میدونه که در هر شرایطی چه تصمیمی میگیریم. پس میشه گفت واقعا اراده ی آزاد داریم، ولی اون میتونه هر جوری که بخواد از این اراده استفاده کنه. فقط در صورت لزوم باید فاکتورهای هر موقعیت تصمیمگیری رو یکمی جابجا کنه.»
با اینها که شما میگویید اوضاع خیلی خوب است.دنیا هم گل و بلبل است.دارم به مکتوب کوئیلو می اندیشم.آنجا که میگفت انسانها هرچه بکنند خدا خوشحال است..و من می اندیشم که خدا کلا چقدر خوشحال است!!!!
بله.این را هم خوانده بودم که قران در حد درک انسانها پایین آورده شده.اما نکته ای.فکر نمیکنید که فهم و درک انسانها با 1400 سال پیش خیلی فرق کرده؟فکر نمیکنید علت اینهمه خرده ای که از قران گرفته میشود به علت همان اکتفا به مفاهیم گذشته است؟هر آنچه بماند گنداب میشود.به نظرم این مصون از تغییر ماندن قران به جای آنکه باعث اعتلای قرآن شود در واقع تیشه به ریشه قران دارد میزند.هرچند که میتوان گفت که این گناه علمای دین بیشتر است تا خود دین.اما نکته مهمتر این است که آیا خدایی که اینهمه همه چیز را میدانست و میداند نمیدانست که علمای دینش چنین مرداب وار تفسیر میکنند و هر تفسیر جدیدی را کفر و الحاد تلقی میکنند؟آیا لازم نبود خودش کمی بیشتر دست به کار شود؟
این خدایی که میگویی ساخته بشر است را بشر از کجا آورده؟بشر آنقدر متفکر نیست که بی هیچ نشانه ای تا ته خط برود.اقلا دین خود ما که اینچنین واضح برای خدا صفت برمیشمرد تا شاید مثلا خدا را ملموس کند غافل از اینکه اینگونه بیشتر خدا بی ارزش میشود.که مثلا آدم ناقص العقلی مثل من سرسختانه از خدایی که قهار و جبار است بیزار باشد و خدای رحمان و رحیمم را بپرستد.درحالیکه شاید به راستی خدا عاری از هر صفتی باشد.و این صفات هم در راستای همان پایین آوردن مفاهیم برای فهم ناقص بشر بوده باشد.
نمیشود که همه چیز را زیر سیبیلی رد کرد.من قویا حس میکنم که پای چیزی این وسط میلنگد.چیزی که همه معادلات را به هم ریخته.به نظر شما خدا عاری از اشتباه است؟نکند خودش کار دست ما و بیشتر خودش داده؟وقتی که مثالهای نقض قضیه ای بیشتر از اصل قضیه میشود باید به اصل قضیه شک کرد.
در مورد اون مطالب .راستش بسیار دوست دارم که بخوانمشان اما من کمی تنبلم و این روزها هم به علتی فورس ماژور بسیار کار دارم.اما حق با شماست.تا پرینت نگیرم حوصله نمیکنم بخوانمشان.
باز هم ممنون…