استراتژِی نرم !!!

منتشرشده: 15 آوریل 2012 در دسته‌بندی نشده

همراه میگه : وااااااااااای.عجب مبل قشنگی…

من اما قیافه ام شبیه کسانی است که یه تیکه گ.ه گوشه خیابان دیده اند !!!

میگوید: نظرت چیه مونا؟؟؟

من : لبخند…

دور مبل میچرخد…بالا و پایین و هی بررسی مبل مورد علاقه اش…

من : همچنان لبخند…

حسابی با فروشنده سر قیمت و جنس پارچه چک و چانه میزند…

من : و باز هم لبخند…

نمونه های پارچه ها را از فروشنده میگیرد و میدهد دستم…کدام را دوست داری؟

من : لبخند…

همراه : ازش خوشت نمیاد.مگه نه؟

من : لبخندی ملیح میزنم و میگویم : اصلا.

همراه : واقعا؟ قشنگ نیست؟

من : افتضاحه…

به زور سعی میکند منو با رنگ ها سرگرم کند…

من اما دست از لبخند ملیحم بر نمیدارم…

رنگ قهوه ای نکبتی را انتخاب میکند….

با خودم فکر میکنم از رنگ قهوه ای بیزارم…

میگوید: نظرت چیست؟؟؟

فروشنده فاکتورش را در آورده فاکتور کند…

من: بریم بیرون عزیزم.صحبت میکنیم…

عین جرقه بالا پایین میپرد و محاسن مبل را برمیشمرد…

من: لبخند: بریم بیرون صحبت میکنیم…

احساس میکنم فروشنده دلش میخواهد تکه تکه ام کند و هر تکه ام را بندازد جلوی سگ !!!

از در فروشگاه که بیرون میرویم…همراه میگوید تو چرا اینطوری هستی؟؟؟؟؟؟

میگویم: چطوری؟؟؟

میگوید: چرا سلیقه ات با من انقدر فرق داره؟؟؟

میگویم : سلیقه من که عالیه….اگه شک داری یه نگاه به خودت بکن..

اخمش باز میشود و نیشش تا بناگوش باز میشود…

نیم ساعت از معایب مبل مذکور حرف میزنم…البته چند تا از حسن هایش را هم میگویم که بی انصافی نکرده باشم…

همراه به فکر فرو میرود…

دست آخر هم قیافه مظلومی به خودم میگیرم و میگویم : این مبل مطابق سلیقه من نیست…اما اگه تو دوستش داری همینو بخریم…

همراه : ولش کن.حالا که فکرشو میکنم خودمم خیلی ازش خوشم نیومده.جوگیر شده بودم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

***

به این میگن استراتژِی نرم !!!

***

پی نوشت :

منو دیدی وقتی یه چیز لوس میبینم ؟؟؟ صورتم چین میخوره و پره های دماغمو میدم بالا و چشمامو کج و کوله میکنم و ابرو هامو میدم بالا و لبام شبیه دهن ماهی های اخمالو به طرف پایین قوس پیدا میکنه !!! 

تونستی تصورم کنی؟؟؟

انشاءت رو خوندم این شکلی شدم…حالا تو حدس بزن چرا !!!

بیان دیدگاه