خدای نامه مونا!!!

منتشرشده: 31 مِی 2010 در دسته‌بندی نشده

این خدای نامه ای است برای خدا!!!

هرکس جنبه ندارد لطفا از خواندنش صرف نظر کند.چون من با کسی تعارف ندارم.نه با شما نه با خدای شما.اگر هم دچار پذیرش حاد افکار احمقانه مذهبی جماعت هستید بیشتر صرف نظر کنید.

دیروز از آن روزها بود که دلم میخواست تمام خدایی ات را به آتش بکشم.

خدایی که باش.خالقی که باش.هرچه هستی برای خودت هستی.

اگر فکر کرده ای من به حکم بنده بودنم سرخم میکنم سخت در اشتباهی .

میدانم که بهتر از هر کسی میدانی ام.خودت چنین گستاخ و بی پروا خلقم کرده ای.

سکوت کرده ام و خم به ابرو نیاوردم فقط به این خاطر که خودت قبل از دیروز و دیروزها پوستم را حسابی کلفت کرده ای.

سکوت کردم چون براستی اتفاقات بد تاثیر زیادی در من ندارند.که اگر داشتند الان تمام تخت پادشاهی و باید ها و نباید ها و خوب و بد و بودنت را به ویرانی میکشیدم.

ببخش که عبد عبید نمیشوم.

ببخش که حکم تعبدی برای من معنا ندارد.

ببخش که احکام تعبدی برای من حکم خودم است.

ببخش که نمیتوانم الاغ خوبی باشم برایت.

ببخش که شخصیت خودم را از یاد نمیبرم.

ببخش که نمیخواهم دیگر نشانه ای به من دهی.

ببخش که این خدایی کردنت برای من زیادی کوچک است.

ببخش که دیگر حاضر نیستم به تو اعتماد کنم.حاضر نیستم زمام امور زندگی ام را به تو سپارم.

نمیدانم برای من چرا نقش آرام پز را بازی میکنی و برای دیگران نقش زود پز را!!!!

من خدای آرام پز نمیخواهم.

ترجیح میدهم منت زودپز هندلی خودم را بکشم نه آرام پز حضور تو را.

خیلی حضورم برایت غیرقابل تحمل است؟؟؟؟

پشیمانی از خلقتم؟؟؟

مشکل توست.

اما اگر فکر کرده ای که از ترس جهنمت(!!!) یا به طمع بهشتت منتت را میکشم باید بگویم خوردن چرکاب و گنداب و میوه شجره زقوم را از منت تو را کشیدن خوشتر دارم.

 

***

پی نوشت:

لطفا حساب خدای خودتان را با «او» ی من قاطی نکنید.

دیدگاه‌ها
  1. سوگل می‌گوید:

    salllam
    nemi2nam bazam khodet mi2ni amma adam bayad andaze y ebsilon ham k shode adab dashte bashe
    ok refigh????????
    az man b u nasihat chizi k mofto majanio hayyo hazer daste adam miad b hamoon rahati ham az daswt mire
    pas u chi ??
    pas u chi karei??ادب داشته باشم؟؟؟
    چه جالب!!!
    از همین الان متنبه شدم.
    …(بقیه اش در کامم بماند بهتر است)

  2. سوگل می‌گوید:

    sallami 2bare
    az lotfe b darighetoon b andaze y 2nya mamnoon
    mavafagh bashi aziz

  3. علی می‌گوید:

    عجب صبري خدا دارد !

    اگر من جاي او بودم همان يك لحظه اول كه اول ظلم را مي ديدم از مخلوق بي وجدان

    جهان را با همه زيبايي و زشتي بروي يكدگر ويرانه ميكردم .

    عجب صبري خدا دارد !

    اگر من جاي او بودم كه ميديدم يكي عريان و لرزان، ديگري پوشيده از صد جامه رنگين

    زمين و آسمان را واژگون ، مستانه ميكردم

    عجب صبري خدا دارد !

    اگر من جاي او بودم نه طاعت ميپذيرفتم نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگر ها

    عجب صبري خدا دارد !

    اگر من جاي او بودم بعرش كبريايي ، با همه صبر خدايي
    تا كه ميديدم عزيز نابجايي ، ناز بر يك ناروا گرديده خواري ميفروشد گردش اين چرخ را
    وارونه بي صبرانه مي كردم

    عجب صبري خدا دارد !

    اگر من جاي او بودم

    همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و ، تاب تماشاي تمام زشت كاريهاي اين مخلوق را دارد وگرنه من به جاي او چو بودم يكنفس كي عادلانه سازشي با جاهل و فرزانه ميكردم

    عجب صبري خدا دارد ! عجب صبري خدا دارد…

  4. غلط گیر! می‌گوید:

    به سوگل:
    اپسیلون جانم
    نه ابسیلون

  5. باران می‌گوید:

    سلام
    اولا گفتم تقریبا همه ، یعنی همه نه!
    ولی خدا بودنم عالمی داره.
    میگن خدا ذاتش خلقته. ولی چرا حداقل موجودی نیافرید که اینقدر سوال پیچش نکنه؟
    شاید اصلا مهم نیست براش شک و سوال های بی جواب بنده هاش .
    شاید به حرفهای ما می خنده و میگه :ای انسان چقدر دیوانه و نادانی!
    ولی من بی صبرانه منتظر آخر این دنیاشم که جواب بگیرم.منتظر آخر دنیایی؟؟؟
    شایدم میخنده.شایدم از من ناراحته.شایدم اصلا ککش نگزیده.
    اما از یه چیزی مطمئنم.من و یا کسی مثل من رو یقینا به احمق هایی که خودشونم نمیدونن چی میخوان و فقط عین طوطی چیزایی که بهشون گفته شده رو تکرار میکنن بدون اینکه یه بار تو زندگی شون بپرسن که اینایی که ما بهشون اعتقاد داریم واقعا از کجا اومده ترجیح میده.

  6. یک استکان چای می‌گوید:

    سلام
    قربونت برم خدا…چقدر غریبی رو زمین…ببخشید نظر شما عمومی شد چون به نظرم عمومی بود…

  7. طوبی می‌گوید:

    هووووم، منم مدتیه دارم فکر میکنم خدا همه چی رو انداخته توی آرام پزش و ولش کرده به امان خدا. تا آروم آروم بپزه… . شاید وقتش باشه که زودپزش رو از توی کارتن‌ش دربیاره و غذای ما رو بندازه اون تو. اما با این وجود مطمئنم از دست قابلمه من کاری برنمیاد. حتی اگه بهترین آشپز دنیا هم باشم و بهترین مواد غذایی رو هم داشته باشم، غذا تو قابلمه من چیزی نمیشه که بشه خوردش. باید بندازمش توی زودپز خدا. فقط کاش خدا حاضر میشد آکبند زودپزشو واکنه…شایدم حاضر نشه طوبی.
    فکر کنم فعلا باید منتظر بمونیم.انگاری دلش نمیاد.شایدم دلش اومد.
    اما فکر میکنم قابلمه ما چندان هم بی خاصیت نیست.به هرحال خودش این قابلمه ها رو بهموون داده.اگه بی فایده بود که میشد کار لغو و بیهوده.
    میدونی که.کار لغو و بیهوده هم تو ذاتش راه نداره.

  8. علی می‌گوید:

    سلام
    این نوشته ها منو یاد نوشته دکتر علی شریعتی انداخت

    من رقصیدن دختران هندی را بسیار بشتر از نماز خواندن پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق میرقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز میخوانند

    مونا وقتی عاشقش باشی میدونی که اون نه نیاز به عبادت ما داره نه اطاعت
    اون میخواد ازش بپرسی تا بهت جواب بده.ولی واقعا تاحالا از ته قلب ازش خواستی
    و فکر نمیکنی بعضی مواقع عدم جواب دادن خودش یه جوابه

بیان دیدگاه