من به جای تو,تو به جای من…

منتشرشده: 23 دسامبر 2009 در دسته‌بندی نشده

مونا از صبح که بیدار شده است به یاد خاطره ای از دوران دبستانش افتاده است:

مونا کلاس سوم که بود روزی معلم از بچه ها خواست که انشایی بنویسند با این عنوان که:»دوست دارید جای که باشید؟؟؟»

مونا همان لحظه اندیشید که چه حرف احمقانه ای!!!!چرا باید مونا دلش بخواهد جای کسی باشد ؟فکر کرد و هیچ جنبده ای به ذهن مونا نرسید که مونا دلش بخواهد جای او باشد.خلاصه مونا فکر پلیدی به ذهنش رسید.مونا انشایی نوشت سراسر دروغ  با این مضمون که من دلم میخواهد جای معلمم باشم.چون معلم من خیلی انسان خوبی است و خدا خیلی معلم ها را دوست دارد و از آنجایی که مونا از کودکی زبان بسیار چربی داشت کم نگذاشت و تا دلش خواست از این چرندیات نوشت.در عمق این چرندیات همین بس که همان معلم بی شعور و خشن ما که دلم میخواست یک روز در مدرسه سرش را گوش تا گوش ببرم و سرش را در سطل زباله بیندازم همچین هیجان زده شد که بغضش گرفت  و به ما 20 عنایت فرموده و از کلاس بیرون رفت و وقتی برگشت چشمانش خیس بود!!!! .و مونا خیلی زحمت کشید تا جلوی خنده اش را بگیرد.هرچند مونا فکر کرد مگر همچین موجود پاچه گیری قلب هم دارد که گریه کند اما در هر حال شادی این خباثت بسیار به ما مزه داد.

امروز داشتم به این فکر میکردم که چقدر همه دلشان میخواهد جای کس دیگری باشند.

جلوی ماهواره لم میدهد و بستنی میخورد آن هم یک بستنی خوری پر و به هیکل مانکن ها با حسرت نگاه میکند.و یادش میرود این مانکن ها چنان رژیم غذایی طاقت فرسایی دارند که آدم از زندگی اش سیر میشود و تنها میبیند که هیکلشان بسیار جذاب است(هرچند که به نظر مونا مانکن ها زیادی استخوانهایشان معلوم است و این خودش عیب است).

مونا به انسانهای چاق می اندیشد که آرزو دارند لاغر باشند و تا انسان لاغری را میبینند میگویند کاش جای این بودم.و به انسانهای لاغر که آرزوی چاقی دارند.به چشم روشنانی که آرزوی چشم و ابروی سیاه دارند و به چشم سیاهانی که آرزوی چشمانی روشن دارند.به مو لختانی که آرزوی موهای فر دارند و به مو فرانی که آرزوی موی لخت دارند.

به زنانی که آرزوی مرد بودن دارند وبه مردانی که آرزوی زن بودن!!!! به کسانی که به زور میخواهند بگویند شبیه آنجلینا جولی تشریف  دارند.یا هزار کار میکنند تا بلکه شباهتی هرچند اندک به او یابند.یا جنگولک بازی این رقاص ها را در می آورند و تا مدت ها از درد کمر نمیتوانند بخوابند.عزیزم.متوجه باش.این کارها نیازمند تمرین است.نیازمند بدنی آماده و ورزشکار.

به زنان ضعیفی که دلشان میخواهد جای کاندولیزا رایس باشند!!!!

به مردان کم خردی که آرزوی انیشتین بودن دارند!!!!

مونا به همه انسانها می اندیشد که آرزوی آنی را دارند که خود ندارند.یعنی هرچه خود دارند را خوب نمیدانند و آرزوی مخالف آنی که خود دارند را در سر میپرورانند.

چه عجیبند!!!

انگار انسانها همیشه کسی را دارند که دلشان بخواهد جای او باشند!!!

اما یادشان میرود که همه انسانها هرچند زیباترین.خوش اندام ترین.خوش رقص ترین.موفق ترین و سرشناس ترین.ثروتمند ترین.همه مشکلات خودشان را دارند.

یادمان میرود که هر موفقیتی همراهش مسئولیت می آورد.

مسئولیت و تعهد و قالب و دردسر و …

یادمان میرود که هر کس هرچه دارد از سه حال خارج نیست:

۱)برایش زحمت کشیده.

۲)لیاقتش را داشته.

۳)حکمتی در کار است.

و هر کس هم چیزی را ندارد هم از سه حالت خارج نیست:

۱) بی عرضگی خودش بوده.

۲)خدا خر را شناخت و شاخش نداد.

۳)حکمتی در کار است.

اگر به راستی این حالات را باور کنیم شک دارم کسی باز بخواهد جای دیگری باشد.

مونا دوباره بعد از گذشت 14و15 سال به همان سوال فکر میکند.

دوست داری جای چه کسی باشی؟؟؟

مونا هیچ پیشرفتی نکرده.چون همچنان همانند همان 14و15 سال پیش دلش میخواهد جای خودش باشد(هرچند مونا هم گاهی دلش میخواست همین مونا بود ولی  موهایش فر و سیاه بودند و چشمانش از قهوه ای روشن به آبی تغییر رنگ میداد و قدش یه 10 سانت بلند تر میشد و میشد 171)

امان از ذات انسانی.البته چون اینها صفاتی هستند که خلقش در ید اختیار مونا نبوده مونا خودش را عفو میکند که چنین فکرهایی بکند.اما در مورد صفات اکتسابی اصلا…

کمی فکر کن.

تو دوست داشتی جای چه کسی میبودی؟

تو دوست داشتی چه چیزهایی میداشتی که اکنون نداری؟؟؟

*

پی نوشت:

۱)دارم سعی میکنم پست هامو کوتاه بنویسم چون خودم وبلاگ دیگران میرم و خیلی طولانی است حوصله ام نمیگیرد بخوانم پس سعی میکنم خودم را اصلاح کرده٬ پستهای کوتاه تر بنویسم.و گزیده گویی کنم.

۲)این پست یک بخش دیگر دارد در مورد کسانی که به راستی خودشان هم باورشان میشود که دیگری هستند.به علت بالا باشد در پست بعدی.

 

 

دیدگاه‌ها
  1. هیچ کس می‌گوید:

    جای کسی بودن سخت است. جای خودت بودن هم سخت است. » هیچ کس » نمی خواهد کسی باشد حتی خودش هم و این از همه سخت تر است.خواست تو این میان تعیین کننده نیست.
    فعلا که هستی.دوست داری هیج کس باشی اما نیستی.
    میتوانی در دنیای مجازی ات هیچ کس باشی ولی دنیای واقعی ات را چه میکنی؟
    آیا میتوانی هیچ کس بمانی؟؟؟

  2. هیچ کس می‌گوید:

    » هیچ کس » در دنیای واقعی(!) هم هیچ کس است. البته » هیچ کس» هیچ دنیای واقعی نمی شناسد و آنچه دیده و می داند دنیایی مجازی است و بس. گفتی خواست تو این میان تعیین کننده نیست و » هیچ کس » بعد از مدتها زنده به گور هدایت را به ذهن آورد.و مونا می اندیشد که هیچ کس چه بسیار حس خلا را برای مونا ملموس میکند…

  3. آرمان سبز می‌گوید:

    من میخوام جای … باشم ؟؟؟
    دوست داشتی جای ا.ن. باشی؟؟؟

  4. آرمان سبز می‌گوید:

    اتفاقا یه متن برای ا.ن نوشتم ببین نظر بده

  5. آرمان سبز می‌گوید:

    یه چراغت هم اینجا سوخت جای ا.ن نمیخوام باشم
    دوست داشتی یه دستت چلاق بود اما … لابد جای شما بودم نه؟؟؟

  6. آسمان می‌گوید:

    میدونی مونا؟دلم می خواست هیچ دلم نمی خواست جای کسی بودم.پس یقین بدان دلت نمیخواهد جای کسی باشی…

  7. شادی می‌گوید:

    سلام .
    وای مونا ، خیلی زیبا نوشتید . این پست رو دوست داشتم .
    یکی از دوستان خودش را شبیه انجولیا جولی کرده البته این خانم چون موی بلند داره و ارایش به چهره اش خیلی می شینه بلده با لوازم ارایش خودش را گریم بکنه و الگوی او انجولیاست و واقعا شبیه ش شده ..
    به قول شما دختر با عرضه ای است .

    من نتونستم جای کسی باشم و اخر خودم شدم ./. بی هنر .
    خدا هم در رحمتش را باز نکرد و شانس درست حسابی هم نداشتم که بتونم روزی خودم رو در بیارم !!با این اقای همخونه احساس نا امنی شدیدی میکنم .

    من دوست داشتم : خانه /ماشین /یک شغل خوب داشته باشم .
    بیشتر دوست داشتم موقعیت زندگی ام تغییر می کرد ..مادرم زنده میشد
    و از ایران می رفتم .
    وقتی مردم اینها رو به خدا میگویم ..چرا به یکی صدا و قیافه و قو و هیکل زیبا و شانس و اقبال =همه چی می دهی =مثل خوانندگان عرب =اگر شبکه عرب داشته باشی و شو عربی رو ببینید =می بینید این ها همه چی رو با هم دارند ..
    و به یکی هیچی نمی دهی ….
    بعضی افراد خیلی شانس دارند.موفقیتشون را مدیون شانس و قسمتشون می دانم .

    مجدد میام /.

  8. شادی می‌گوید:

    همه انسانها مشکل دارند ::::
    حق با شماست /..رفاه زیاد شده و با پول ادم میتونه راحتی داشته باشه اما استرس و ناراحتی فکری زیاد شده ..
    زندگی با توجه به اسان شدن از یک طرف خیلی طاقت فرسا شده ..

    من همیشه سوار تاکسی ام به مردم نگاه میکنم یکی سوار بنزه یکی داره سطل اشغال زیر و رو میکنه یکی گدایی

    خدا یکی رو بخواهد به ارج برساند می رسونه و یکی رو بخواهد زمین بزنه میزنه ..

    نمونه اش رو دیدم /زن بابای من ::خیلی فقیر بود با یک بچه =ژدرم او را به همسری گرفت .خودش را گم کرد تو خانه با کت و دامن راه می رفت .با اینکه سواد نداره شنیدم گواهینامه گرفت و کمری سواره ..اولین بار سوار هواپیمایش کردیم از حال رفت الان سفر ایتالیا /چین /مالزی /ترکیه .مکه با دخترش و پدرم میره ..

    معجزه رخ داد . خودش میگوید چون ایمانم قوی بود این طوری شد و دخترش برای پزشکی داره خانه بابام درس میخونه و منی که دختر بابام هستم
    بابام فراموشم کرده و زن بابا سایه ام رو با تیر میزنه ..

    خدا همه رو خوشبخت کنه من بخیل نیستم فقط ظرفیت هم بده ..

    زن بابای من ظرفیت نداشت ..زن بابا همین میشه

بیان دیدگاه