یا خدااااااااااااااااا…………

منتشرشده: 14 مارس 2010 در دسته‌بندی نشده

کلماتی که در اینجا گفته خواهد شد با تمام صداقت یک مونا نوشته شده است.

آنچه میگویم چیزی است که دقیقا خودم دیدم.با همین چشمان تیز بینم!!!!!!!!

امروز ما رفته بودیم به محله ای از محله های پایین شهر.کاری داشتیم در آنجا.

داشتیم از کوچه ای در آن میگذشتیم.پسرک و دخترکی را دیدیم که پشت یک وانت ایستاده اند.

دخترک 3 یا حداکثر 4 ساله بود و پسرک حداکثر 5 ساله(دقت کنید به سن این دو چون بسیار مهم است و مطمئن باشید که من در تخمین سن اشخاص از روی صورتشان تبحری خاص دارم)

پسرک یه طوری بود.دستانش نا خوداگاه به سمت شلوارش میرفت و هی دستش به سمت جایی که نباید میرفت داخل شلوارش و من با چشمان گرد به او نگاه میکردم(واقعا نتوانستم جلووی حیرتم را بگیرم) انگار مشکلی داشت.

چشمانش انگار دو دو میزدند.ما به وضوح حس میکردیم این بچه کوچک مشکلی دارد که به آلتش مربوط است.

دخترک روبرویش هم که کلا نیم وجب قد داشت!!! به او نگاه میکرد.

پسر از دیدن ما معذب شد و منتظر نگاه  میکرد و ما در نگاهش خواندیم که :برو گمشو دختره مزاحم(یعنی ما)

دخترک نیم وجبی هم با نگاهش همین را به ما گفت.

ما تعجب کردیم و دانستیم کاسه ای در نیم کاسه است و این دو یه چیزیشان میشود.

چند قدم که جلو رفتیم برگشتیم این دو را نگاه کردیم.

پسر پیرهنش را داد بالا.دختر هم همین کار را کرد.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

چشمان ما گشاد شد.

پسر دستش را روی شکم دختر نیم وجبی گذاشت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

چشمان ما گشاد تر شد.

دختر رفت جلو.شلوار پسر را جلو کشید و سرش را کرد در شلوار پسر و کمی بعد دستش را در شلوار پسر کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

چشمان ما از حدقه در آمد انقدر گشاد شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ناگهان زمان برای مونا متوقف شد!!!

بارپروردگارا.

براستی یه دختر 4 ساله و یه پسر 5 ساله چه درکی داشتند از این موضوع!!!!

و یاد بازی هایمان در کودکی خودمان افتادیم که خوب حالا نوبت تو.سرمان را برگرداندیم که شاهد نوبت پسرک در دیدن محتویات درون شلوار دخترک  نباشیم!!!

ما از تعجب و حیرت هنوز هم در حالت هنگ به سر میبریم.

ما ماندیم که یا خدا.

چقدر بچه ها آگاه و هوشیار شده اند!!!

ما ماندیم که یا خدا.

بچه ما قرار است چی بشود با این اوضاع!!!!

ما ماندیم که یا خدا.

این بچه ها حتما چیزی در جایی دیده اند که اینطور حرفه ای دست در شلوار هم میکنند!!!

این بچه ها با این درک چطور میتوانند صبر کنند و شیوه صحیح ارضای این میلشان را بدانند.

ما ناگهان  از آمار ایدز و بیماری ها و بارداری های ناخواسته ترسیدیم.

و یه عالمه چیز دیگه که ما نمیتوانیم بر زبان بیاوریم!!!

خلاصه ما امروز به اندازه ذخیره ده سالمان تعجب کردیم.

و صد البته ترسیدیم…

 

دیدگاه‌ها
  1. ..... می‌گوید:

    بازم خدا رو شکر که چشمان ( تیزبین تون !) نپرید بیرون …. از اینهمه تعجب
    کجایی دختر خوب ؟
    فاجعه هایی هر دقیقه اتفاق میفته که احتمالا» با دیدنش چشماتون حتما» میپره بیرون .
    بهتره یه کم دوستانه تر بنویسی …
    زیادی ادبیاتی و عصا قورت داده مینویسی و البته نه زیاد فکورانه …
    این فقط یک نظر بود ……..
    شاد ………………………………………………………………………..عصا قورت داده؟؟؟؟؟
    عجب!!!
    تا حالا کسی نگفته بود.
    ادبیاتی و نه فکورانه.!!!
    عجب ترکیبی درست میکنم من!!!
    نمیدونستم اینهمه توانمند تشریف دارم (چقده ما از خودمون خوشمون اومد یهو)

  2. می‌گوید:

    ماها زمان رو به هم ریختیم مونا
    (و فعلا طوفان نشده و به هیچ جامون نیست که اگر طوفان بشه، گریبان خودمونو در درجه اول میگیره…!)
    ماها اصلا به اینده‌مون فکر نمیکنیم که داریم کجا میریم
    ماها خیلی خودخواهیم
    ماها خیلی خود محوریم

    البته ماها کار دیگه هم نمیتونیم بکنیم مگر اینکه به یک باره همه مون با هم پودر بشیم بریم هوا و نسل بعدی بتونه از صفر شروع کنه…
    ماها دیوارمون خیلی داره کج میره… خیلی خیلی با شتاب…هی هی هی.
    یواشتر.
    چه خبره.
    ماها شاید دارای خیلی صفات بد باشیم.
    اما ماها خیلی خاص و شگفت انگیزیم.
    ماها میتونیم به سرانگشت تدبیر کوه رو هم جابجا کنیم.به شرطی که قدر خودمونو بدونیم.
    میدونستی؟؟؟؟؟

  3. طوبی می‌گوید:

    به آقای ☻ :
    لطفا جمع نبند افکار و خودخواهی و خودمحوری و جنون و هزارتا مشکل دیگه خودت رو.
    دیوار تو شاید داره کج میره، خیلی هم کج، حقشه که یه کم دکمه pauseش رو بزنی و یه نگاهی به دور وبرت بندازی ببینی چه خبره. اما همه نسل ما اینجوری نیس. این چیزی هم که مونا دیده همه نسل ما نیس. مشت هم نمونه خروار نیست. طوفان هم شده و خیلی از ما سفت سرجامون وایستادیم.طوبی نازنینم.
    آقای مربع قصد بدی نداشتند.اندکی آرامتر.شما هم که داری تند میری.
    آقای مربع هم حتما برای حرفشان دلیل دارند.
    دفاع از سخنان آقای مربع با خودشان.اینجانب مسئولیت تلطیف جو را برعهده گرفتیم.

  4. طوبی می‌گوید:

    آقای مربع! ای ول اسم قشنگتر از این نمی شد براش پیدا کرد. فکر کنم این آقای مربع به یه کم تندتر از اینهاش هم نیاز داره. ولی تو هم تلطیفت رو بکن مونا، کار خوبی می کنی.بیچاره آقای مربع!!!!!!

  5. می‌گوید:

    من کجام مربعه آخه صاحب وبلاگ بی انصاف؟!!!
    آقای دایره بهتره!خوب دوست عزیز.
    دایره دوست داشتی شکل دایره رو به عنوان نامت انتخاب میکردی.
    من چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    انتخاب خودتون بود.من به انتخابهای افراد احترام میگذارم.!

بیان دیدگاه