به میز مستطیلی که لپ تاپم روی آن است زل زده ام….
میز بزرگ شیشه ای که یه طبقه تحتانی مشکی با گل های درشت سفید دارد….
نگاهش میکنم و فکر میکنم که این میز مستطیل است….
ناگهان شک میکنم…از کجا معلوم که این میز مستطیل است؟؟؟
شاید گرد باشد و گیرنده های حسی من دچار خطای دریافت شده باشند….
شاید هم مفهوم مستطیل را اشتباه فهمیده ام…
شاید هم مستطیل اصلا شکل نباشد و مثلا نام یک گیاه باشد یا یک حیوان….
کسی چه میداند؟؟؟
شاید رنگ لپ تاپم سرخابی نیست و مثلا سبز است؟؟؟؟
شاید نام این رنگ چیز دیگری است و ….
شاید اصلا رنگی وجود ندارد……………………
کسی چه میداند؟؟؟؟
شاید تمام آنچه به مغز من مخابره میشود توسط گیرنده های معیوبی صورت گیرد که به اشتباه در مغز من تعبیه شده اند….
شاید اصلا شی ای وجود ندارد…شاید جسمی وجود ندارد…شاید تمام اینها که ما میبینیم توهماتی باشد….
شاید تمامی ما در ماتریکسی باشیم و این اطلاعات طبقه بندی شده و هدف وار به مغز ما مخابره میشود….
شاید جسم ما در جای دیگری است و ما در زندانی اسیریم….
شاید اصلا جسمی نداریم و مفهومی انتزاعی بیش نیستیم….
شاید تمام دنیا بازی کامپیوتری ای باشد…..
شاید…
میترسم جلوی آینه بروم….
انگار باور دارم اینبار که جلو آینه بروم خودم را نخواهم دید………….